نتایج جستجوی عبارت «سید نعیم زاهدی روستای مشکان مدرسه شهید آیت مدرسه ابوریحان بیرونی دبیرستان شهید دکتر بهشتی مرکز تربیت معلم شیراز شلمچه فاو گلزار شهدای مشکان ۱۳۶۰/۱۰/۱۰ ۱۳۳۹/۱/۱۰ ۱۳۶۷/۳/۴ والفجر ۱۰» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 62 -وصیتنامه شهید محمد علی احصایی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد محمد علي احصايي »
بسم‌الله الرحمن الرحیم یا ایتها النفس المطمئنه، اِرجعی الی ربک راضیه مرضیه، فادخلنی فی عبادی و ادخلی جنتی. ای نفس قدسی مطمئن و آرام (به یاد خدا)، امروز به حضور پروردگارت بازآی که تو خشنود (به نعمت‌های ابدی او) و او راضی از تو است، بازآی و در صف بندگان خاص من درآی و در بهشت من داخل شو. (سوره فجر) ما مصمم هستیم روزی رخش ببینیم و این جان که از اوست، تسلیم وی کنیم.۱ (امام خمینی) با سلام و درود...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید محمدیار ابراهیمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمديار ابراهيمي »
آن زمان که باد خزان بر برگهای سبز درختان زده و بوی زندگی و طراوت را از آنها گرفته بود، با رسیدن طفلی زیبا، خانواده ابراهیمی از عشایر غیور فارس،‌بوی بهار را در پاییز احساس کردند. در چهارم آبان 1309 در میان عشایر ایل خمسه، در روستای قشلاقی بدنیا آمد. نام اورا محمدیار نهادند.کودکی را در کنار خانواده و سفرهای عشایری (تغییر مکان از ییلاق به قشلاق و برعکس) در روستاهای مختلف پشت سرگذاشت. از بسیاری سفر، خامی...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید حسن ستاره
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
ستاره زندگی حسن در تاریخ ۱۳۴۴/۱/۲ در آسمان روستای خواجه جمالی از توابع نی‌ریز و در خانواده‌ای مذهبی درخشید. الفبای زندگی را با فراگرفتن آموزش‌های اولیه در کانون گرم خانواده آموخت و بعد از گذشت ۷ بهار از عمرش، برای تکمیل آن‌ها دبستان وقار روستا را انتخاب کرد و وارد دنیای علم و دانش شد. امّا کمبود امکانات و مشکلات دیگر او را از ادامه تحصیل منصرف کرد. هنگامی‌که خورشید پرفروغ انقلاب اسلامی در اُفق خون‌گرفته ایران تابیدن گرفت....
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید منصور یاراحمدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد منصور ياراحمدي »
بسم‌الله الرحمن الرحیم ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص.۱ بدرستیکه خداوند دوست می‌دارد کسانی را که چون دژی محکم صف بسته و پیکار می‌کنند. خدایا! برای دومین بار وصیت‌نامه‌ام را تعویض می‌کنم و هفت سال است که از جنگ تحمیلی می‌گذرد و در این مدت طولانی که در جبهه شرکت کرده‌ام شهادت را نصیبم نکردی! البته شکی نیست که لیاقت شهید شدن را نداشتم. در این مدت بهترین دوستانم و نور چشمانم در کنارم به...
به یاد شهید حاج علی دهقانپور
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
چون حبیب‌بن‌مظاهر رفت دهقانپور ما ریش‌چون‌برفش زخون‌پاک‌ او گشتی خضاب مرحبا خوش آمدی ای پیر مرد باوفا چون‌تو بودی از دل و جان عاشق‌وشیدای ما آفرین بر غیرت و برهمت و عـزم تو باد ای حبیب‌ ما چه نیکو آمدی‌خوش آمدی پاسداران را تو پیک جبهه ها بودی پدر تو زخون‌خود محاسن را چه رنگین کرده‌ای چشم‌بر‌در‌هر کسی بودش عزیزی در سفر اینک ای روشن ضمیر و پاک باز و پاک بین پیرمردان توسرمشق شهادت گشته‌ای پیکر پاک...
زندگینامه آزاده غلامرضا محمد حسینی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
غلامرضا محمد حسینی فرزند فلک ناز، در نوزدهم فروردین ماه سال 1345 در یکی از روستاهای دور افتاده شهرستان نی‌ریز، بنام بشنه در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در همان روستای زادگاهش پشت سر گذاشت. در 7 سالگی وارد دبستان آیت الله طالقانی روستای بشنه شد و تحصیلات ابتدائی را با موفقیت گذراند. به دلیل اینکه مدرسه راهنمائی و دبیرستان در روستای دور افتاده بشنه وجود نداشت، موفق به ادامه تحصیل نشده و در...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید هرمز ارژنگ
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
دشت‌های پوشیده از برف روستای تنگ‌حنا از توابع آباده طشک شهرستان نی‌ریز تولد غنچه‌ای را در ۱۳۴۳/۱۱/۲۰ به خاطر سپرده‌اند که در خانواده‌ای متدین و مذهبی پیام‌آور بهار شد. همراه پدر فنون زندگی را فراگرفت و در کودکی عصای بود هرچند کوچک، در دست وی که در کارهای روزمره کنار او باشد. وقتی شش‌ساله شد به سنگر کسب علم و دانش پا نهاد و در دبستان جهاد تم‌شولی تا پایان مرحله ابتدایی تحصیل نمود. سپس به دلایل گوناگونی از...
خاطره ای از شهید فیروزی
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای الله مراد مقصودی خاطره‌ای از شهید خاکباز فیروزی از رزمندگان عزیز روستای خواجه جمالی نقل می‌کند: ایشان نیروی بسیار زرنگ و خوبی بود‌، موقعی بلند شد تا با آر‌پی‌جی به تانک دشمن حمله کند‌، تیر به بازویش خورد و مجروح شد‌، من به سراغش رفتم‌، دیدم به گونی‌های سنگر تکیه داده و دارد گریه می‌کند‌. با او شوخی کردم‌، گفتم: عجب رزمنده‌ای، حالا آمده‌ای بجنگی‌؟! تو که با یک تیر داری گریه می کنی‌، پس چطور می‌خواهی از...
خط پدافندی تپه کدو
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
تپه کدو یکی از تپه‌های استراتژیک منطقه غرب و مشرف بر پادگان حاج عمران عراق می‌باشد که در عملیات والفجر دو به تصرف نیروهای خودی درآمد‌. حفظ این تپه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود. چون هر طرفی‌ که در آن مستقر می‌شد‌، بر کل منطقه حاج عمران اشراف داشته و می توانست تحرک نیروهای طرف مقابل را کاملا" کنترل و بر آن اجرای آتش نماید . نگهداری و حفاظت از این تپه در سال 1362 به گردان کمیل...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل می‌کند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم‌. بچه‌ها با هم شوخی می‌کردند‌‌ و بعضی از آنها می‌گفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید‌ و ما را حلال کنید‌. یکی از برادر‌ها به نام آقای حسین راحتی‌ که خیلی شوخ طبع بود‌، گفت: بچه‌ها من از این عملیات بر نمی‌گردم. به او گفتم: چطور فهمیدی‌، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید می‌شوم‌!...